Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آخرین نیوز»
2024-04-30@13:26:39 GMT

اعترافات تکان‌دهنده عامل ۳ جنایت در مشهد

تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۸۴۵۰۰

اعترافات تکان‌دهنده عامل ۳ جنایت در مشهد

خراسان نوشت: «محمد-ک» متهم 35 ساله‌ای که به اتهام  قتل مرد 60 ساله افغانستانی تحت تعقیب بود، چهارم آبان گذشته در بیمارستان روان‌پزشکی ابن سینای مشهد شناسایی شد و به قتل بی‌رحمانه یک زن جوان و دختر سه ساله وی در سال 1393 نیز اعتراف کرد. با لو رفتن ماجرای قتل‌های مذکور، زمینه بازسازی صحنه‌های جنایت فراهم شد و متهم 35 ساله در حضور قاضی صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) به صراحت قتل مرد 60 ساله افغانستانی را با انگیزه مشکلات مالی، در حالی پذیرفت که ادعا می‌کرد «دیگران فرصت‌های شغلی را تصاحب کرده‌اند و او به همین دلیل با مشکلات مالی روبه‌رو شده است!»

او این ادعاها را در حالی بیان می‌کرد که مدعی بود مادر و دختر سه ساله وی را هم در ۹ سال قبل با انگیزه سرقت لوازم منزل و به طرز دلخراشی کشته است!

همزمان با ورود خودروهای پلیس آگاهی به بولوار مهر مادر در منطقه خواجه ربیع مشهد، تعداد زیادی از اهالی در اطراف منزل محل وقوع قتل مادر و دختر سه ساله وی تجمع کردند و بدین ترتیب زمزمه‌ها و گفت‌وگوها با یکدیگر آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

برخی از آن‌ها از سنگدلی قاتلی بی‌رحم سخن می‌گفتند که چگونه سال‌های زیادی بعد از این جنایت وحشتناک در کنار آن‌ها زندگی کرده است! بعضی منتظر دیدار او بودند و با ابراز تأسف از این ماجرا، برخورد قاطعانه با جرایم خشن از دستگاه قضایی را طلب می‌کردند. تعداد زیادی از اهالی محل هم اجرای احکام در ملأ عام را در پیشگیری از وقوع چنین جرایمی بسیار موثر می‌دانستند و از دستگاه‌ قضایی می‌خواستند برای عبرت دیگران و جلوگیری از جرایم خشن مانند زورگیری، قتل و گوشی‌قاپی باید مجازات‌های مجرمان را در ملأ عام اجرا کنند و احکام مجازات‌ها نیز رسانه‌ای شود.

طولی نکشید که «محمد-ک» توسط کارآگاهان به محل وقوع قتل مادر و دختر هدایت شد و مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت.

در آغاز بازسازی صحنه قتل که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا افسر پرونده به تشریح خلاصه‌ای از این جنایت تکان‌دهنده در ۹ سال قبل پرداخت و سپس متهم ۳۵ ساله با دستور قاضی ویژه قتل عمد در حالی که کارد چوبی را به دست گرفته بود ابعاد دیگری از این جنایت وحشتناک را در بازسازی صحنه قتل فاش کرد.

او با تأکید بر این که وضعیت روحی و جسمی مطلوبی دارد، به قاضی صفری گفت: چند ماه بود که دختری را به عقد خودم درآورده بودم، اسفند بود و من اولین عید نوروز را باید در کنار خانواده نامزدم جشن می‌گرفتم و هدیه‌ای برایش می‌خریدم ولی بیکار بودم و هیچ پولی نداشتم.

متهم ادامه داد: نامزدم نیز خیلی فشار می‌آورد و کسی هم مرا آدم حساب نمی‌کرد. به همین دلیل قصد داشتم لباس‌های اقساطی بخرم و چک بدهم اما فایده‌ای نداشت. از هر کسی پول قرض می‌خواستم با من قهر می‌کرد! داشتم دیوانه می‌شدم تا این که یک روز ساعت 6 صبح از کوچه‌ای در نزدیکی محل زندگی‌ام در بولوار «مهر مادر» می‌گذشتم که مردی را دیدم سوار بر پراید به سر کار رفت. حدود ساعت 9 صبح زنگ منزل او را به صدا درآوردم. وقتی زن جوان خواب‌آلود در حیاط را باز کرد نشانی الکی پرسیدم و فهمیدم کسی در خانه نیست! این بود که روز بعد (1393/12/23) دوباره به محل آمدم. وقتی شوهر آن زن از خانه خارج شد از روی تیر برق کنار دیوار منزل بالا رفتم و از پشت بام روی سقف کوتاه دیگری پریدم و تلویزیون و باندهای بزرگ آن را به داخل حیاط خلوت بردم اما آن زن بیدار شد و با دیدن من سر و صدا کرد. بلافاصله چاقو را از آشپزخانه برداشتم و به طرف او حمله‌ور شدم. دیگر نفهمیدم چند ضربه زدم. او روی تخت افتاد و من هم فقط چاقو می‌زدم! بعد از مرگ آن زن، دختر کوچکش را دیدم که با مشاهده صحنه قتل مادرش، وحشت‌زده جیغ می کشید، ترسیدم او چهره مرا شناسایی کرده باشد به همین دلیل پارچه‌ای را دور گلویش پیچاندم و او را هم خفه کردم که روی خون‌های مادرش افتاد و من فقط 2 النگوی طلا را که روی اپن آشپزخانه بود به همراه یک گوشی نوکیا سرقت کردم و باز هم از پشت بام گریختم.

«محمد-ک» در پاسخ به سوال قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که پرسید چرا از درحیاط خارج نشدی؟ گفت: لباس‌هایم خون‌آلود بود، دستانم را در آشپزخانه شستم و برای آن که جلب توجه نکنم باز هم از همان مسیر بازگشتم.

از او سوال شد آیا آن زن جوان و فرزندش (مقتولان) شما را می‌شناختند؟ که پاسخ داده شد: خیر!

از او پرسیدند: چرا وقتی بیدار شد فرار نکردی؟ و او پاسخ داد: ترسیدم! هول شده بودم!

در ادامه او در پاسخ به این سوال که هنگام ارتکاب قتل تنها بودی؟ نیز بیان کرد: بله! کسی همراه من نبود.

وقتی از او سوال شد که مگر دختر سه ساله می‌توانست چهره شما را شناسایی کند که او را کشتی؟ در جواب گفت: ترسیده بودم، با خودم گفتم شاید مرا بشناسد!

از او درباره مصرف مواد مخدر یا دارو هم پرسیده شد که او جواب داد: نه! ولی کم سن و سال بودم و نمی‌فهمیدم!

متهم در پاسخ به اینکه چرا تلویزیون و باندها رانبردید؟ پاسخ داد: فرصت نداشتم، بعد از قتل فقط به فکر فرار بودم! من برای سرقت رفته بودم و قصد کشتن آن‌ها را نداشتم ولی وقتی بیدار شد و جیغ کشید دیگر عقلم کار نمی‌کرد!

دقایقی بعد از پایان اعترافات «محمد-ک» در منطقه خواجه ربیع، وی به بیابان‌های اطراف شهرک مهرگان هدایت شد و دوباره مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا صحنه قتل مرد 60 ساله افغانستانی را بازسازی کند. او در حالی که نیمه آجر را به دست گرفته بود به قاضی دکتر صفری گفت: احساس می‌کردم دیگران فرصت‌های شغلی را از من گرفته‌اند و من نمی‌توانستم کاری پیدا کنم. از سوی دیگر هم توهین‌هایی را در فضای مجازی می‌دیدم که بر عصبانیتم می‌افزود!

متهم این پرونده جنایی درباره چگونگی قتل مرد کارگر افغانستانی گفت: بیکار بودم و دیگران هم فرصت‌های شغلی را تصاحب کرده بودند، این بود که به سر گذر رفتم و آن مرد (مقتول) را به بهانه کارگری با دستمزد بالا به باغ مخروبه کشاندم که متعلق به یکی از بستگانم بود. وقتی او فهمید من پولی ندارم تا دستمزدش را پرداخت کنم بهانه‌گیری کرد که نمی‌تواند کار کند! من هم که از قبل عصبانی بودم تکه آجری را برداشتم و به سرش کوبیدم. بعد از آن که متوجه شدم جانش را از دست داده است، پیکرش را به داخل چهاردیواری مخروبه آجری انداختم و فرار کردم. بعد از چند روز هم به بیمارستان روان‌پزشکی رفتم و خودم را به عنوان بیمار روانی معرفی کردم، چون قبلا هم به آن‌جا رفته بودم آن‌ها هم مرا پذیرفتند! اما هنگامی که شما (قاضی ویژه قتل عمد) و کارآگاهان را در مرکز درمانی دیدم تازه فهمیدم که دیگر راه گریزی ندارم و همه ماجرا لو رفته است...

با پایان بازسازی صحنه‌های سه قتل هولناک، متهم مذکور روانه زندان شد تا این پرونده جنایی، دیگر مراحل و روند دادرسی را طی کند.

 

 

منبع: آخرین نیوز

کلیدواژه: بازسازی صحنه دختر سه ساله صحنه قتل قتل مرد قتل عمد محمد ک

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۸۴۵۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • اعترافات تکان دهنده عضو بازداشت شده گروهک تروریستی انصارالفرقان /برای تمام این کشتارها فقط ۱۱ میلیون تومان پول گرفتم
  • اعترافات تکان دهنده عضو بازداشت شده گروهک انصارالفرقان منتشر شد
  • اعترافات تکان دهنده عضو گروهک انصارالفرقان + ویدئو | هم این دنیا را خراب کردم هم آن دنیا را | ۱۱ تومان ارزش نداشت دماغ کسی را خون کنم!
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • عامل جنایت گاندی نمی‌دانست قاتل است | گفت و گو با متهم
  • جنایت هولناک در ویلای زیبا!
  • جزئیات تازه و تکان‌دهنده از خودکشی سمیرا آل سعیدی
  • اظهارات تکان‌دهنده؛ بزرگان ما برای درمان سریع به اروپا می‌روند | چرا دنبال پزشک حزب‌الهی نیستید؟ | فیلم